درمان شوپنهاور

«کتابی است که درست در همان وقتی که باید همان حرف‌هایی که باید می‌شنیدم را به زبانی که باید می‌گفت، در برابرم نهاد و از این‌همه تقارن در عجبم ـ بیست و هفتم مهرماه 1396»

این جملاتی است که پس از پایان کتاب درمان شوپنهاور به قلم جناب آقای اروین یالوم در صفحه سفید آخر کتاب نوشتم. کتابی که برای من دلچسب‌ترین متنی بود که از یالوم خوانده‌ام. شاید علت ماجرا همانی باشد که نوشتم، دقیقاً همان چیزی که باید، در همان وقتی که باید.

خاصیت داستان‌سرایی این است که آدم را به شخصیت‌های داستان علاقه‌مند می‌کند. انصافاً در پایان این کتاب، شوپنهاور را طور دیگری دوست داشتم. شناختم تا قبل‌تر در حد کتاب «در باب حکمت زندگی» بود، آن‌هم به‌صورت دورادور و سرسری. حتی در مباحث آکادمیک نیز آرتور شوپنهاور خیلی فیلسوف زبانزدی (در سطح هگل که هم‌عصر او بوده) نیست. کلاس‌های خلوتی داشته و کتاب‌های کم‌فروش؛ پس از مرگش نیز خیلی شهیر نبوده. اما به گمانم یالوم با این کتاب، او را نیز مانند نیچه بر سر زبان‌ها انداخت.

درمان شوپنهاور ، چیزی بیش از داستان

کمتر کتاب داستانی را به اندازه این کتاب حاشیه‌نویسی کرده‌ام. برای نوشتن این یادداشت مجدداً کتاب را ورق زدم تا حاشیه‌نویسی‌هایم را بخوانم. دیدم در صفحه 405 سطری هست که آمده «اگر بر بودن تمرکز کنیم، چندان مجذوب سرگرمی‌های زندگی ـ یعنی اشیاء مادی جزیره که باعث می‌شن خود هستی رو نبینیم، نمی‌شیم» و در کنار این سطر حاشیه نوشتم «عجب جمله‌ای! موجودات حجاب می‌شوند که ما وجود را نبینیم» و بلافاصله بعد دیدن این حاشیه‌نویسی یاد سوال اپیزود شانزدهم از اروین یالوم افتادم.

می‌دانیم که یالوم کتاب درمان شوپنهاور را حدود بیست و پنج سال بعد از کتاب روان‌درمانی اگزیستانسیال نوشته است. احتمالاً برخی از آنچه که برای من در کتاب روان‌درمانی ابهام بود، برای خود یالوم در کتاب‌های بعد رفع ابهام شده باشد. ای کاش یالوم یک‌بار دیگر کتاب روان‌درمانی را نونویسی می‌کرد.

به هرحال مؤکداً خواندن کتاب «درمان شوپنهاور» را توصیه می‌کنم. حتماً و حتماً بخوانید. این کتاب را نشر قطره منتشر کرده و البته توصیه من به داشتن متن مکتوب و خواندن با خودکار و مداد است اما اگر مایل به شنیدن هستید نسخه صوتی آن هم در دسترستان خواهد بود.

3 پاسخ
  1. علی نمازی
    علی نمازی گفته:

    جدا از محتوای پست که مختصر و مفید نگاشته شده، لطفا متن رو بازخوانی کنین چون اشتباه تایپی و حتی املایی داره.
    خواصیت – خاصیت
    ادم – آدم
    آنهم – آن هم
    اینهمه – این همه
    دورادور سرسری – دورادور و سرسری
    حاشیه نویسی کردم – حاشیه نویسی کرده‌ام
    امده – آمده
    از اشبا نمی‌دونم منتظورتون چی بوده، شاید اشیاء
    موکدا – مؤکداً
    داشتان – داشتن

    پاسخ
  2. قاسم احمدی
    قاسم احمدی گفته:

    سلام جناب ایپکچی، وقت شما بخیر
    راستش، من گاهی کتاب میخونم، و سعی میکنم دید منتقدانه ای داشته باشم، اما مشکلم اینه هیچ وقت نمیتونم استدلالهام و داستانهام رو به خوبی بیان کنم. الان هم در این کامنت، احتمال میدم به خوبی نتونم انتقال بدم هر آنچه باید رو. ولی سوالی داشتم که شاید شما بتونین تا حدی به من سر نخ بدین. یکی از مشکلات اساسیم با دین، بحث محدود کردنه که اجازه نمی‌ده آدم امتحان کنه هرآن چه می‌خواهد رو و عملا اختیار رو ازش می‌گیره. درسته چیزایی هست که آدم میتونه تشخیص بده نباید انجام بده، ولی در حد شعور من، بعضی چیزها نیاز به امتحان کردن داره. مثلا تا وقتی می نخورم، نیمتونم بدونم خوردنش خوبه یا بد. یا تا وقتی بی حجاب نگردم، نمیتونم بفهمم حجاب خوبه یا بد. و خیلی چیزها ازین دست. و خب نمیدونم این جور خرده گرفتن، درسته یا نه؟

    پاسخ
  3. شهریار
    شهریار گفته:

    سلام آقای احمدی هرچند که مخاطب پیام شما من نبودم به نظرم رسید بد نباشه جوابی که خودم برای سوال مشابه با سوال شما بهش رسیدم رو با شما در میون بذارم ۰چنانچه علاقه ای به شنیدن جواب من نداشتین لطفا بی ادبی بنده رو ببخشید . درمورد باور به دین و پایبندی بهش به نظر من اول باید بررسی کرد که آیا کلیات دین قابل اعتماد و عقلانی هست؟ اگر به این اصل رسیدین که واقعا دین الهی و عقلانی هست ادامه کار راحت میشه چون متوجه شدین که این دستورات از طرف خدایی صادر شده که داناترین وجود هست و تمام جوانب هر امری رو میدونه . به نظر من دلیل اکثر دستورات اسلام هم با تفکر روشن میشه . عمر انسان محدوده و فرصتی برای امتحان همه مسائل نیست ضمن اینکه بعد از امتحان یک سری امور انسان دیگه انسان قبل از انجام اون کار نیست که بخواد با تفکر سابقش اون کار رو نقد کنه بلکه ممکنه مبتلا بشه به اون کار چنانچه کار ، امر اشتباهی بوده . در آخر هم به عنوان تجربه شخصی بگم که مواردی تو دین بودن که در دین حکم به پرهیز از اون بود ولی من با یک سری بهانه خودمو توجیه کردم که مشکلی نداره و زندگیم رو چنان تغییر داد که ده سال از عمرم سپری شد تا تونستم از زندگیم بیرونش کنم با تمام اثرات مخربی که رو زندگیم گذاشت ( که البته بعضیا هیچوقت دیگه تا آخر عمر فرصت نمیکنن مشکلی که انجام بعضی کارا براشون ایجاد میکنه رو برطرف کنن) و حالا شاید ده سال دیگه هم طول بکشه تا جبران اون ده سال قبلی بشه . به شما هم توصیه میکنم چنانچه به حقانیت دین باور دارین ضمن تفکر در دلیل چرایی دستوراتش ، احکامش رو در زندگیتون به کار بگیرین بعد متوجه میشین اون موارد اصلا محدودیت نبوده یا اینطور بگم که برای مصلحت به مراتب مهم تر و بزرگ تری یک سری مواردو از زندگیتون کنار گذاشتین .

    پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟
نظری بدهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *