انسان و محیط (3): ماتریس همواره بی‌قرار

ساعت به بیست سیزدهم آذرماه رسید. شاید بهترین دلگرمی‌ام برای سپری کردن دقایق راکد ِکار رسیدن به همین نوشتن وقت فراغت است. به گمانم کار هم یکی از آن مقوله‌هایی است که در عصر ما به شدت سوتفاهم شده. این وقت کُشی مهیب که ما به نام کار باور کردیم، نمی‌تواند فضیلت باشد.

دقایقی پیش، کسی روی واتس آپ خبر داد که که کس دیگری که نمی‌شناسمش از آنفولانزا مرده است! پرسیدم چرا این خبر تلخ را به من دادی، گفت برای اینکه آنفولانزا را جدی بگیری! چقدر مردم برای اشاعه غم سخاوتمندند. درست لحظاتی که کلمات این یادداشت را در ذهنم می‌آفریدم و در ساعتی که سرشار از فکر در باب زندگی بودم، کسی یکباره احساس کرد که باید مرا با خط جدی آنفولانزا از غفلت بیدار کند.

هر مواجهه یک تغییر است

خدا میداند که نمی‌خواهم منزوی باشم اما به شدت از تعامل و ارتباط با آدمها در معرض آسیبم! اصلا بد نیست که از همینجا یادداشتم را شروع کنم. در قسمت قبلی نوشتم که هر انسان یک عدد وجودی دارد، این عدد وجودی حاصل N مواجه در N ساحت است. یعنی اگر شنیدن یک سطر باشد، هر رخداد شنیده‌ای می‌شود یک ستون و اگر سطرها را بر اساس چیزی غیر از حس تعریف کنیم این ماتریس می تواند ترکیبهای چند بعدی و متعددی داشته باشد

حسام الدین تا دقایقی قبل یک عدد بود، با اعلام خبر جدید (یعنی همین مرگ یک نفر) به عدد دیگری تبدیل شد چون حالا یک دریافت جدید را تجربه کرده است. ما به همین سادگی تغییر میکنیم و به همین سادگی می توانیم عدد کسی را متحول کنیم. این درحالی است که من در عدد سابق مشغول آرام گرفتن با اندیشه‌ام بودم. تغییر آن به آن عدد به یک بی قراری درونی ختم خواهد شد.

 

هر انسان ماتریسی چند وجهی که با هر تجربه، عددی در پیکره آن تغییر می‌کند

بنابراین وقتی از انسان صحبت میکنیم غرض یک ماتریس چند وجهی است که با هر مواجه تغییر خواهد کرد. یک نوازش ساده، مشاهده یک رخداد دلخراش، خندیدن به یک لطیفه، مواجهه با یک مصیبت، گرسنگی و تشنگی، هر قاشق غذا چه بسا هر خاطری که از ذهن ما می‌گذرد، در یک عبارت هر تجربه زیسته‌ای، عددی در این ماتریس وسیع را دگرگون خواهد کرد

میدانم که تجربه زیسته نزد اهل اندیشه معنا و شرحی دارد اما من به هر مواجهه که عدد فرد را تغییر دهد میگویم تجربه زیسته. همه نوشته هایم را با تاریخ مینویسم که یادم باشد این نوشته مربوط به عدد وجودی حسام در این تاریخ است و شاید چند روز دیگر چیز دیگری را به عنوان تعریف تجربه زیسته باور کنم. (تجربه زیسته هم از آن مقوله هایی است که باید به آن پرداخت)

 

صفحه وسیع جبر و نقطه اختیار

وقوع آنفولانزا خارج از اراده من است، سرنوشت کسی که می‌میرد خارج از اراده من است، اراده کسی که خبر را میرساند خارج از اراده من است، شاید ظاهر این است که من به اراده خودم با رسیدن نوتیفیکیشن موبایل را نگاه کردم اما این اراده هم خالص نیست چون من برای دیدن این خبر اراده به دیدن پیام نکردم. محصول انواع رخدادهای خارج از اراده میشود انچه که اکنون در سر من جنبیده!

ماتریس وجودی انسان، آن به آن در حال تحول است شاید حتی با هر پلک زدن. یعنی معیار تحول اراده نیست و قهراً ما در حال دگرگونی هستیم. در میان انبوه رخدادهای جبری، برخی نیز اختیاری است. هر خوردن، خوابیدن، بلعیدن، همنشینی، گفتگو، مطالعه و رخدادی قطعا عدد زیسته ما را به چیزی جز آنچه که بوده تبدیل خواهد کرد. شاید اشرف بودن انسان به سایر مخلوقات هم منبعث از همین است که انسان عدد بزرگتری دارد چون ظرفیت زیست او وسعت دارد. یادم بندازید در باب حق ِگناه هم بنویسم.

تجربه عجیبی است، از دیروز دائم مشغول نوشتن چیزهایی هستم که همیشه در فکرم می‌آید و می‌رود اما هرگز آنها را مستمر ننوشته‌ام. بزرگترین مزیت این نوشتن‌ها آن است که تا این لحظه نشانی نوشته‌هایم را به کسی ندادم و می‌توانم بدون هیچ بازخوردی بنویسم! آیا واقعا در مرحله اندیشیدن نیازمند بازخورد هستیم؟

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟
نظری بدهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *