انسان و محیط (10): طریقه شکار انسان

امروز یکشنبه بیستم بهمن ماه نود و هشت است. از آن یکشنبه های آرام و کم سروصدا که نظیرش را کم پیدا میکنم. کارهای روزمره ام حوالی ظهر تمام شد و بعد از آن مشغول شنیدن درس گفتار رامین جهانبگلو در خصوص هایدگر شدم. جایی در حوالی درس سوم مثال زد از کشتن فیل‌های برای عاجشان و بعد از آن انگار دیگر ذهنم رفت در پی فیل و عاج!

برای خودم مشغول واگویه جملاتی شدم و حالا میبینم که تا ننویسم انگار ذهنم آرام نخواهد گرفت. به راستی چقدر تراژدی زیست مدرن تلخ و دوست نداشتنی است

فیل‌ها را می‌کشند، به طمع عاج‌شان

گاوها را می‌کشند، به طمع گوشت‌شان

ببرها را می‌کشند، به طمع پوست‌شان

روباه‌ها را می‌کشند، به طمع خز دم‌شان

و آدمها را می‌کشند، به طمع تولید و بهره‌وری‌شان

شکار آدم‌ها از شکار هر حیوان دیگری ساده تر است. نه تفنگ می‌خواهد، نه تله؛ نه تور می‌خواهد نه قلاب! فقط کافی است آنها را به اشتباه، قانع کنی. آنوقت خودشان صف می‌بندند برای شکار شدند و در زودتر قربانی شدن، رقابت خواهند کرد

اما اقناع اشتباه چگونه است؟ به هزاران حیله این اقدام اشتباه ممکن است؛ مثلا کافی است نام این رذیلت تهی از فردیت و تکرار شونده و روزمره را بگذاری «کار» و بگویی کار جوهره مرد است. دیری نمی‌گذرد که آدمها از هم خواهند پرسید «چه کاره‌ای؟» و آنگاه برای پاسخ گفتن به این سوال آدمها خودشان به قربانگاه خواهند رفت.

آنگاه که در اندیشیدن ناتوان باشیم، آنقدر که نتوانیم حتی اندیشیدن را تعریف کنیم و بگوییم اندیشیدن یعنی چه و به هر ذهن‌مشغولی عبثی بگوییم تفکر! آن وقت ناگزیریم برای انتخاب به راه همگانی اعتماد کنیم. همه می‌زایند، پس بزاییم. همه مدرسه می‌روند، پس مدرسه برویم. همه مدرک می‌گیرند، پس مدرک بگیریم. همه می‌گویند کار باید کرد، پس کار کنیم. همه، همه، همه و همه و در این همهمه آنچه گم می‌شود فردیت است.

گم شدن فردیت یعنی دیگر من وجود ندارد، بلکه من می‌شود یک پدیده کاملا بی‌خود (بی خود به معنای تام کلمه. یک هستی بدون خود و ناآگاه به خود) که فقط در توده معنا خواهم داشت. این اکثریت است که تمام ارزشهای حاکم بر زندگی ام را و چگونه زیستنم را تعیین خواهد کرد. من حتی در انتخاب آرایش زیستگاه خود نقشی ندارم. خانه ای از قبل ساخته شده و تنها ارزش حاکم بر ساخت آن خانه، تبدیل کردن حداکثر زمین به بنا بوده و بس. باید در باب معماری خانه انسانی بیشتر فکر کنم

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟
نظری بدهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *