7- هش !
کاش شما هم در وقت شنیدن آن سوال، بهت زده شوید. کاش میانه شنیدن، بغض کنید؛ کاش در پایان از جا بجهید و مثل مجنونی در سماع بچرخید و اشک شوق بریزید. کاش همان حالی که من در هنگام گفتن داشتم را در وقت شنیدن بچشید. کاش میتوانستم شما را در لحظه شنیدن این اپیزود ببینم.
اپیزود هفتم با یک سوال کودکانه آغاز شده است و به وصف کردن «پروژه شخصی» منتهی می شود. ما فرزندان روزگار جنگ و نیرنگ بودیم؛ برای همین از بن جان برای کودکانمان زندگی آرام و شادی آرزو داریم.
لطفا به بند اول سبابه ات بگو |
موسیقی به کار رفته در این اپیزود، تقطیعی از آهنگ «لطفا به بند اول سبابهات بگو» از آلبوم ابراهیم به صدای محسن چاووشی است. شعر این آهنگ بسیار شنیدنی و عمیق است و میتوانید کامل آن را در همینجا بشنوید:
نفسم بند آمد
قلبم به تپش افتاد
و بغض نشست…
و یک عالمه سوال مهمان م شد….
سپاس سپاس
سلام
نمیدونم چرا نمیتونم زیر اپیزود چهارم دیدگاهم رو بنویسم
یعنی نمیبینمش که بنویسم
به هر حال فقط خواستم بگم در شرایطی بهش گوش میدادم که با پسر14سالم در چالش بودیم
خب خیلی داشتم به رفتار خودم و خودش فکر میکردم.به حرفایی که یه نوجوون به مادرش زد و دلشو شکست.
تا اپیزود چهارم
ممنون آقای ایپکچی که واسطه بینظیرید بودین برای مادر40ساله
سلام
کاش از جملاتی که شنیدید که به دل شکستگی ختم شده بیشتر بگید
شاید برای هردوی ما موضوع تفکر شد
دستمریزاد. روایت جذاب و قابل تاملی شنیدم. استفاده از واژه هش بسیار بسیار پر مغز و کاربردی بود در این اپیزود. برای من قابل تامل تر آنجایی بود که وقتی به علی گقتی دوست داری بزرگ شدن و بزرگیاش را ببینی در جوابت گفت: کاری که براش زحمت کشیده باشی منظورشه! این پاسخ بسیار بسیار قابل تامل است. کاش روی این موضوع و پاسخ یک اپیزود دیگر هم بسازید.
دقیقا مجتبی همون پاسخ علی برای من شوک آور بود!
چیزی که از نظر من بیشترین ظرفیت روحی رو ازم اشغال کرده از نظر علی یک فرایند طبیعی هست که من تلاشی براش نمیکنم
هنوز نیاز دارم بیشتر به این جمله فکر کنم و حتما سعی می کنم در موردش بیشتر بگم
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم…دم شما گرم، عاالی بود
تاسف بر عمری که تا این لحظه گذشته بی هیچ دستاوردی. کاش یکی این سوال رو سالها پیش ازم پرسیده بود
دستت مبارک است که چک میزند به گوش
دستت مبارک است که می آورد به هوش
عیسای دستهای مبارک بزن مرا
تا مُرده ای به زنده شدن مفتخر شود
چند بار این پادکست گوش دادم بخصوص قسمت مکالمه پدر و پسر را!
اونجا که میگی لذت مرد شدن تو را ببرم و میگه بزرگ شدن من روند طبیعی هستش !کاری که خودت دوست داری انجام بدی !
هر آنچه در مورد تربیت کوکانم فکر میکردم و انجام میدادم با این جمله فرو ریخت!یعنی نمیشه پدری و مادری قبل از فاتحشونو بخونن بگن پسر من دختر من بستر خوبی برای رشدت فراهم کردم از خود گذشتم برای تو این کاری بود که دوست داشتم انجام دادم !الان به این نتیجه رسیدم بیست ساله دیگه بهم میگه خواستی از علاقه هات بخاطر من نگذری من بزرگ میشدم و همینی که قرار بود بشم هستم!
اخ این بچه ها یه حرفی می زنند که صدتا درس خونده و کتاب خونده و فیلسوف دانشمند نمی زنه!
می خوام بگم هم کرونا بهم گفت هُش هم این پسر ِ این پدر
که به قول شما هوشیارتر از این پادکست به بعد قدم بردارم
برای خودم و پروژه های شخصی خودم یک قدم برای خودم
سلام
برای من هم این جمله بسیار سنگین و غافلگیر کننده بود!
لااقل فکر نمی کردم انقدر زود چنین چالشی برایم ایجاد شود
درود،منم با این چالش خیلی زودتر از اونچه فکرش میکردم روبه رو شدم.و به این رسیدم که باید کار بیشتری برای خودم انجام بدم.
خیلی زیبا بود و همچنین چالش برانگیز.. من یک نوجوان هستم که به پادکست شما گوش دادم.. و سوال های زیادی به مغزم هجوم آورد.. امیدوارم که بتونم پروژه فردی خودم رو پیدا کنم
من عاشق اون لحظه شدم که پسرتون گفت بابا من که خودم بزرگ میشم..
و اینکه کاری بگو که براش «زحمت میکشی»! یعنی رشد خودش رو صرفا یه مسیر طبیعی دیده
منتظرم بزرگ بشه این ویس رو بدم به بچهاش 😉
این پادکستم مثل پادکست های قبلی دلچسب بود. اما سوال اینکه فکر می کنید چند نفر از پدرها و مادرها به دید پروژه شخصی به مقوله فرزنداوری نگاه می کنند؟ و نه الزاما بخشی با مرحله ای از فرایند طبیعی زندگی؟ و به گفته خود شما ما در پروژه شخصی نیازمند تمجید و تشویق دیگران نیستیم چه برسه به خود پروژه! بنابراین من مادر نوعی و پدر نوعی اگر به فرزنداوری به دید پروژه شخصی نگاه می کنم دیگه نباید خیلی طرز تلقی فرزندم از زحمات من برای به دنیا اووردن و پرورشش شوکه کننده باشه. و منتی نباید در کار باشه. واقعیت اینکه ما فرزندانمون رو به این دنیا می یاریم فارغ از انتخاب اونها برای به دنیا اومدن و قراره لذت انجام این پروژه از ان من باشه بدون اینکه انتطاری از فرزندم داشته باشم که قدردان زحمات من باشه
با درود و ادب،
بنده هم پسری 10 ساله دارم که لحن و شیوه تفکرش خیلی شبیه علی آقای شماست.
بدون استثنا هر بار که می خواهد سوالی بپرسد و مرا به چالش بکشد، ابتدا اجازه می گیرد و من می فهمم بهمنی از سوالات عمیق آماده سرازیر شدن است. به جرات می توان گفت ناب تر از لحظه های پرسشگری برای پدر و مادر وجود ندارد. زمانی که می فهمی فرزندت یک پرسشگر کنجکاو، صریح و بی تعارف است که تا جواب سوالاتش را نگیرد، موضوع را رها نمی کند.
من رسمی گذاشته ام برای گوش دادن به مطالب ارزشمندتان و به اتفاق عزیزان و با هم گوش می دهیم و بحث می کنیم.
ممنونم که هستید.
دنیا با شما جای بهتری است.
سلام سهیل عزیز
لطفا مرا هم درنقدها و نظرتان جمع دوستان شریک کنید
به سفارش یک رفیق فوق العاده مشغول شنیدن پادکست شما شدم، بسیار اپیزودهای اثر گذاری گردآوری کردید. بعضی از اپیزودها که واقعا بی بدیل اند از جمله این اپیزود
۲۰ خرداد ۱۴۰۰
خیلی ممنون بابت نگاه عمیقتون به کلمات و زندگی
این پادکست ها مثل شراب نابیه که ذره ذره مزه می کنم و ازش لذت می برم
چیزی که در سوال علی واسم جالب بود عدم درک عمیق از سوالش بود لحنش عیجب بود
یعنی جدی در عین حال طنز بود
منن خودم جرات ندارم این سوال رو از خودم بپرسم یا از هر کس دیگه ای
ولی خیلی راحت پرسید
حس می کنم همه ی ما با این سوال در وجود سر کله می زنیم در اعماق ذهنمون ولی جرات نداریم به زبون بیاریم واقعا جان کاهه فکر کردن بهش اونم اگاهانه
سلام
من دارم توسال1401 به این اپیزود گوش میدم واقعا با کرونا چه فرصت هایی داشتم و از دست دادم.
من با هر اپیزود که از شما گوش میدم کتاب میخرم تحقیق میکنم زندکی ام عوض شده شما بخشی از تغییراتی هستید که باید طی کنم شما بخشی از اون نشانه ها هستید که باید بهش توجه کنم.هر اپیزود به تعبیری مثل شخمی است که بر خاک خشک وجودم زده میشه برای زیر و رو شدن برای تازه شدن بستر رشد شدن.خوشحالم که شما رو در کنار خودم دارم.
صلح و سعادت را برایتان آرزو دارم
به اعتبار پرسش علی جان (خود را برای همراه داشتن ماحصل زیستن )به هنر خطاطی روی آوردم و این آغاز چه همه پر شور و بهنگام شد،از منی که حبسیه هایتان را در سال دو با گوش جان میشنوم.
فرهاد وار به تراش گفتارتان مشغولم ……