ما با کلمات صحبت میکنیم، با کلمات فکر میکنیم، کلمات رو در صفحات کتاب میخوانیم و برای نامه و پیام نوشتن از کلمات استفاده میکنیم. همه ما کلمه رو میشناسیم اما در اپیزود نوزدهم – به عنوان آخرین اپیزود از فصل تابستان نود و نه پادکست انسانک – میخواهیم در مورد کلمه و آشنا زدایی از آن باهم صحبت کنیم. این اپیزود را بشنوید:
مکالمه به چه معناست؟ |
بعد از آنکه کلمه را مورد بحث قرار دادیم، میرسیم به بحث پیرامون مفهوم «مکالمه». وقتی ما مشغول مکالمه با یکدیگر هستیم در واقع چه کاری انجام میدهیم؟ آیا هر بیان لفظی که در حضور دیگری انجام شود میتوانیم بگوییم مکالمه؟
جهان ِایموجی و جهان کلمات |
در این اپیزود بحث کوتاهی پیرامون تفاوت جهان ایموجیها با جهان کلمات به میان آمده. ایموجی همان اشکالی است که در چتها و گفتگوهای روزانه از آن استفاده میکنیم. علایمی مانند لبخند، اخم، اشک، چشمک و نظایر آنها. آیا کلمات هم مانند همین اشکال هستند؟
آشنا زدایی شرط اساسی عمیق اندیشی است |
گفتگو در این اپیزود به آشنا زدایی (Defamiliarization) ختم شده است. به همین بهانه به کتاب موسیقی شعر اثر استاد شفیعی کدکنی اشاره شده (البته در اپیزود نام اثر یادم نبود و به عنوان مقاله از آن یاد کردم) به هرحال مقالات متعددی از استاد باقی است که به عنوان نمونه اگر علاقه مند به مطالعه آن هستید می توانید اینجا مراجعه کنید. برای مطالعه بیشتر در ارتباط با این واژه مقالات فلسفه هنر و هستی شناسی شعر قابل مراجعه است. در همین گستره این مقاله را نیز پیشنهاد میکنم.
بعلاوه اینکه بازهم در اپیزود نوزدهم به محتوای اپیزود «جهان منحصر به فرد من» اشاره شد. واقعا زمانی که این اپیزود (اپیزود ششم) را میساختم تصورم این نبود که آنچنان مورد مراجعه مکرر باشد. استعاره ابراهیم که در پایان اپیزود به آن اشاره شده است نیز مربوط به اپیزود هفدهم است.
جناب ایپکچی
حسام خان
سلام خدا قوت.
چه زیبا آشنایی زدایی کردید از “کلمه”!
و چه خلا مناسبی جهت بازشناخت این مفهوم.
دلم نیامد پیام تشکرم را نگه دارم تا بعد از خوندن مرجع هایی که معرفی کردید. البته نقدهایی هم دارم بماند بعد از خواندن این مراجع.
پاینده باشید
سلام و ادب
نقدتان روی چشم
حتما بفرمایید و مشتاقانه منتظرم
درود و ارادت موضوع اپیزود ۱۹ بسیار جذاب و خاص بود .سپاس.
همسان سازیِ تصویری یک واژه بینِ گوینده و شنونده در مکالمه بسیار دشوار و شاید ناممکن به نظر آید ، اما تجربهِ ایجاد نزدیکیِ مفهوم گفته شده و شنیده شده در زبان های کشورهای پیشرفته از نظر فرهنگی تا اندازه ای چاره ساز بوده.چرا که واژه ها اولا بسیار ساده و شفاف و بی کنایه بیان می شوند ،ثانیا تنها صوتی نیستند و حد اقل چند حِس شنونده را همزمان در گیر می کنند، برای مثال با نوع نگاه، با نوع طنین،با حرکت دست ،و مهمتر با شرح جزئیات و حال و هوای واژه قبل از بیان خودِ وازه.به تصور من هم حالیِ فرهنگی و اجتماعی و مدنی بسیار تاثیر گذار است.ما این هماهنگی را بیشتر صنفی آموخته ایم تا فرهنگی. نمی دانم چقدر با نظر من موافق هستید و یا چقدر این نگاه با موضوع اپیزود هم مسیری میکند .اما برای من تمامیِ مطالب شما و مباحثتان تعمق درونی ایجاد می کند و روزها بدان فکر می کنم و از مرورش مسرور مس شوم.سپاسگزارم
سلام آقای ایپکچی عزیز. مجددا ازتون تشکر میکنم که مارو به فکر فرو میبری. آشنایی با “انسانک” یکی از بهترین اتفاقای زندگیم بوده. جا داره یه خداقوت جانانه بهت بگیم🙏🙏.
امشب اپیزود “در اعماق کلمات” رو برای بار دهم گوش کردم. (هی گوش میکردم و هی نمیگرفت 《مثل قضیه الله اکبر😂》
امشب دیگه گرفت و برام سوال پیش اومد…
گفتیم “کلمه” در هم آمیختگی حروفیه که تصویری در ذهن مخاطب ایجاد میکنه!
اول اینکه آیا حتما باید کلمه گفته بشه؟؟ (بصورت صدا، نوشته، یا اشاره)؟ یا هر چیزی که باعث بشه در ذهن کسی تصویری ایجاد کنی، میشه مکالمه؟
آخه بعضی وقتها این تصویر سازی به طرق دیگه ای هم انجام میشه! در بعضی شرایط من به برادر یا دوست صمیمیم نگاه میکنم، اون میفهمه من چی میخوام! بدون اینکه صدایی از دهانم در بیاد، متنی بنویسم یا اشاره ای انجام بدم! یا اصلا سکوت میکنم، و اون معنی سکوت من رو میفهمه! در ذهنش چیزی ترسیم میشه و به دنبالش یک عملی رو انجام میده. آیا این هم اسمش مکالمه ست؟ اگر جواب 《بله》 هست، اگر من به کسی نگاه بکنم، و در ذهن اون تصویری ایجاد بشه، و به دنبال اون عملی انجام بده، ولی بعدا متوجه بشیم هدف من از اون طرز نگاه کردن چیزی دیگه بوده، ولی در ذهن دوستم چیزی دیگه ترسیم شده تکلیفش چیه؟
و برعکسش؛ من کلمه رو به زبان آوردم، مثلا میگم “ران”. در ذهن یکی “اجرا/دویدن run” رو ترسیم میکنه ولی در ذهن کسی دیگه “ران پا” رو ترسیم میکنه! که دو چیز کاملا متفاوت هستند. ولی اگر بگم “بَد” هم در ذهن فارسی اندیش و هم در ذهن انگلیسی اندیش تقریبا تصویر مشابهی ترسیم میشه! خب حالا آیا “ران” کلمه ست؟ یا باید تعریف رو عوض کنیم و بگیم ” در هم آمیختگی کلمات، به شرطی که تصویر ذهنی گوینده و شنونده با هم مساوی باشند”
باز سوال پیش میاد که “مساوی” چیه؟؟
یعنی اگر تصاویر مساوی نباشند، دیگه مکالمه صورت نگرفته؟ خب قطعا هیچوقت تصاویر مساوی نیستند.
بگیم تا حدودی مساوی باشند؟ تا چه حدی؟ معیار مساوی بودن تصاویر چیه؟
اگر جواب بند بالا 《نه》 هست، پس به سوال بنیادی تری میرسیم! زبان چیه؟
البته سوالاتم خیلی پیچیده تر هستن که حس میکنم با کامنت نمیشه بگمشون و امیدوارم دغدغه ای که پیس اومده رو متوجه شده باشید
سلام
به قدر فهم تا امروزم، در پاسخ به سوالها:
اول – کلمه به هر نحو که بیان بشه کلمه است، اما نحوه بیان در ادراک اون موثره
دوم – هر فعل تداعی گر معنا، کلمه است. مانند گفتگوی ناشنوایان یا علایم پرواز و…
سوم – تمایز اراده بیانگر با برداشت مخاطب، به مهارت تعامل و گفتگو و تسلط بر کلمات برمیگرده
چهارم – اشتراک لفظی، کلمات متعدد در لفظ مشابه هست. بنابراین ران و ران و ران چند کلمه است نه یک کلمه
پنجم – تصویر مطلقا برابر از یک کلمه در ذهن دو مخاطب ممکن نیست. اجمالا تصاویر باید به قدری نزدیک باشند که مکالمه صورت بپذیرد
ششم – مکالمه، عمل کیفی است. نسبت و برابری تصاویر شاخص کمی ندارد
برای سوالهایی از این دست، کندکاو درونی شما از پرسش موثرتر است. چون وقتی در اصل معنای کلمه تردید داریم، پاسخ در ظرف کلمات راهگشا نیست. چون همین الان تردید هست که آیا شما معنای دقیقی از سوالتون رو در ذهن من ترسیم کردید یا خیر و متقابلا آیا کلمات، حامل ِکاملی برای پاسخ من بودهاند یا خیر
عرض سلام و خسته نباشید.
با تاخیر در دی ماه به پادکست دل سپردم.
بسیار عالی ست. بسیار تامل برانگیز است.
شاید دنیا ان چیزی نیست که من می پندارم.
شاید من هم ان چیزی نیستم که می انگارم…..
درود بر شما…
خدا قوت… دور سوم از شنیدن امشب اپیزود نوزدهم. .. خدا قوت