تونالیته شعور
تجربه زیستهای که در اپیزود سی و هفتم انسانک با عمقی کمی بیشتر از معمول به آن میپردازم، تجربه کوهپیمایی است. نخستین ملاقاتم با کوه بعد از نزدیک به دو سال قرنطینه با یادداشتهایی همراه بود که در این دقایق برایتان روایت میکنم. در یکی از نوبتهایی که برای استراحت و یادداشتبرداری روی تختهسنگی نشسته بودم، الاغی به سمتم آمد و از نهر باریکی که جاری بود آب خورد. کاور این اپیزود عکسی است که با موبایل از همان صحنه گرفتم.
موسیقیهای به کار رفته در این اپیزود تدریجا در کانال تلگرام انسانک منتشر خواهد شد:
t.me/ensanak
عالی عالی
در صورت امکان درباره رنج بیشتر بگید
درود بر شما ، قابل توصیف نیست اثرگذاری محتوای سخنان شما، چقدر نیاز به شنیدن این مطالب داشتم و گاها با اشک و بغض شنیدم، سپاسگزارم
ما غبار سواریم …
دو راهی تفکر…و متحول شدن…
تفکر آگاهی من نسبت به آن چیزی است که مرا احاطه کرده…
ما مشغول شنیدن یک سمفونی هستیم در این عالم.
سمفونی که با تنالیتهای از شعور در حال نواختن است
چه حال خوبی به هم داد گوش کردن به این اپیزود
و چقدر این حس به هستی در من نازه شد
ممنونم
چقدر شما به معنای واقعی « احسان »هستید . 🌹
حسام جان(البته ببخشید اینقدر خودمانی شما رو خطاب می کنم) امیدوارم همیشه سلامت باشی. تونالیته شعور مثل همیشه درخشان و پر از نکته های ریز و درشت بود که تا حالا سطحی بهش فکر کرده بودیم از جمله همین “فکر کردن”. من توی این دو سه ماه که با شما و انسانکِت آشنا شدم هر اپیزود از اتسانک و مِی رو دو سه بار گوش کردم و هر دفعه افق جدیدی به روم باز شده. خدا حفظت کنه برای جویندگان شعور.
سلام حسام خان
سوال بزرگیست مخاطب بودن یا مخاطب قرار دادن
… هیچکس نمیداند … ولی حظ من در این است که بنده حقیر کمتر از غبار چیز هایی را دانسته ام که فراتر از انتظار است … میبالم … چون مانند جرقه ای ظا هر شدم ولی به اندازه خورشیدی اگاهی یافتم ، و این برایم عجیب است خیلی عجیب … پس فرقی نمیکند در این تو در توی هزار لایه چه کسی مخاطب و چه کسی خطابه گر است … همه در هم تنیده و یکی است … فقط در فرصتی که هست ، ببین بچش بشنو و … لذت ببر
درود بیکران بر شما
انساک و می برای من ویژه هستند. معمولا بیش از یک بار گوششان می دهم. تونالیته شعور هم فوق العاده بود. تقاضا می کنم اگر ممکن است در اپیزودی مستقل به “هستی” از دید هایدگر بیشتر بپردازید. خوانشش را با سیاوش جمادی و بابک احمدی آغاز کرده ام، ولی از زبان شما شنیدن دارد.
اثر بابک احمدی بسیار برای من قابل احترام هست چون جامعترین اثر تالیفی (نه ترجمه) فارسی درباره هایدگر و اندیشه اوست.
موافقم بسیار هم روان و خوشخوان است.
«انگار من تماشاچی طیف متنوعی از شعور، مشغول زیستنم»
شاید بشه جور دیگری نگاه کرد
شاید زمین زیر پای ما آه و فغان میکنه
شاید گل موقع چیده شدن جیغ میکشه
شاید سنگ هم بلده مثل علف رشد کنه ولی انقدر شعورش میرسه که این کار رو نکنه
شاید خر سر تعظیم رو بخاطر کوله بار سنگین دانستههاش فرو آورده
شاید لیمیت طیف شعور تمام هستی میل میکنه به بینهایت و این ماییم که به اندازه صفر حدیمون داریم ازش سهم برمیداریم
بازم میگم شاید بشه جور دیگری نگاه کرد
صدالبته … به عدد «ناظر»، «نظر» هست
آقای ایپکچی عزیز. شما رفیق ترین رفیقی.خودتون میدونید؟
از زبان شما شنیدن نامکرر بود … خوشحالم که چنین است
من به اندازه تونالیته شعور خودم میتوانم بگویم که گم شده در مسیر طولانی وپر پیچ وخم زندگی ام ،سنگ و درخت و خر بنابر شعور خود مقصدی دارند و مسیری و شاید میدانند ان را تا انتها میبرند ،برایم سخت است بدانم با این شعور تا کجا راه برای رفتن دارم و مقصد برای رسیدن، به نظر من درک این قضیه سختی داشتن شعور انسانی است ممنونم بابت این تونالیته شعور
با سلام و احترام خدمت آقای ایپکچی
سوالی که برای من پیش میاد مربوط به آخر اپیزوده که همه گوناگونیها به نوعی تیکهای از یک پازل خیلی خیلی بزرگ محسوب میشن و درک این موضوع ما رو به آرامش می رسونه. در این صورت چگونه میتوان افراد را به خاطر اعمالشون مجازات و یا قضاوت کرد؟ و یا این نگرش، نگرشی منفعلانه نسبت به هستی در پیش گرفتن، ما رو از مسئولیت رها نمی کنه؟ آیا من درست متوجه موضوع شدم؟
پذیرش اندازه خاصی از شعور برای غیر آدمیزاد خیلی راحته و اصلا از وقتی به دنیا میای پذیرفتیش
اما امان از درکی که باید نسبت به آدما داشت و پذیرفتشون.
ای کاش… بهراحتی میشد آدما رو از زاویه دید خودشون نگاه کرد و فهمید.
که البته تا زمانی که با خودت به صلح نرسی و خودت رو نپذیرفته باشی، پذیرش دیگران برات سخته
فکر کنم از دهه سی زندگی به بعد کم کم راحت میشه درک این قضیه
با سلام
اگه یه متن بلندی شد شرمنده
من یه آدم تحصیل نکرده ام یعنی دیپلم،سربازی، بازار در حال حاضر یه کاسب موفق هستم تو ۳۷ سالگی تقریبا به همه چیزم رسیدم خدا رو شکر
یه بیو کوچیک دادم
یعنی اول فلسفه رو تو زندگی ادما دیدم بعد شیرجه زدم تو کتابا و همه چی
اینارو گفتم یعنی سواد ندارم
اما انسانک لحن عالی بیان عالی اما متن فاجعه همه چیز بی برنامه پر شلختگی یه بار میگی متن آماده نیست یه بار علی فلان یه بارعزیز بهمان قسمت ها هارمونی ندارن انگار داری بداهه گویی میکنی در کل شاخه به شاخه میپری کلام و جاری میکنی اما بسط نمیدی
اما جملات کلیدی که داری منو همچنان پیش انسانک نگه میداره امید دارم که پیشرفتی که در پیش گرفتینو ببینم من هم همچنان فن انسانک باقی میمونم وگ
سلام عزیز
قدردان همراهیت با انسانک هستم
برداشتت در مورد خصایص انسانک درست هست حالا الفاظ طبعا سلیقه و انتخاب فردی است. اما انسانک مثل «زندگی» است نه مثل «مدرسه». در زندگی همه چیز ساده و اتفاقی پیش میاد بدون اینکه مثل مدرسه برنامه هفتگی بدن و بگن فلان روز از این ساعت تا ساعت بعد درس این و امتحان این و منابع چنین و بارم هر سوال چنان. اما اگر مطلب منسجم و متنمحور میل داری فکر میکنم پادکست مِی به ذائقهت نزدیکتر باشه
ممنون بابت جواب صریح و دقیقتون می رو هم به شدت پیگیر هستم هیچ نقدی بر آن وارد نیست که شاهکار شماست لذت میبرم هر قسمت رو چندین بار
می و رواق شانه به هم میزنند
امیددارم موفقیت روز افزون داشته باشید
سلام وقت بخیر
اول تشکر برای پادکست دوست داشتنیت و دوم اینکه این قسمت قطعا مورد نقد من هست نه از این نظر که تفاوت زیباست و یا نه از این مورد که ادراک هستی آنگونه که شپنهاور اشاره میکنه وابسته به معیار های ادراک ما هستند و قوت و ضعف ما در این معیار ها قطعا تاثیر گذارند در این ادراک. این بحث بسیار طولانی هست و خلاصه سخت میشه گفتنش اما همین قدر که ما گاهی شنوایی یا یک حس دیگرمون تقویت میشه نحوه متفاوتی از ادراک رو تجربه میکنیم مثلا دیدن با تلسکوپ و تقویت بینایی یا موارد دیگر، ادراک ما دگرگون میشود.
حالا دو مسئله وجود داره یک حیوانات و گیاهان و سایر موجود های زنده ( شی های حامل لایفی که ما چنان لایف رو تعریف میکنیم) هر کدوم دارای معیار های ادراک بسیار متفاوتی هستند و به راحتی میشه از قدرت رویش علف در سنگ و توانایی بویایی سگ شگفت زده شد خب سگ یا علف چگونه دنیا رو ادراک میکنن؟ با همین معیارهای ادراک پس ادراک متفاوتی دارن نه کم یا زیاد
دو ما فقط پنج حس داریم یا فقط پنج حس رو بلدیم؟ ایا نمی شود یک سخره رو دارای نوعی معیار ادراک دانست که برای ما روشن نیست؟ پس ادراک هستی بسیار بسیار متنوع و مختلف می تواند باشد و معیار قرار دادن نحوه ادراک ما و تقسیم بندی اجزای جهان به واسطه این ادراک درست نیست!
خیلی خلاصه گفتم یه جاهاش ایراد شاید داشته باشه