تاریخچه پادکست فارسی |
با کمی جستجو در مورد تاریخچه پادکست می توانید لینکهای خوبی را برای مطالعه پیدا کنید. قصد بازتکرار محتوای دیگران را ندارم. شاید جامع ترین صفحه ای که از تاریخچه نوشته فرامحتوا باشد. اینطوری که در خاطر دارم، اولین باری که پادکست شنیدم، اپیزودی از بیپلاس بود که در تلگرام دانلود کردم و گوش دادم. بعدتر از آن مشتری چنل بی هم شدم و احتمالا تمام شنونده های پادکست فارسی این دو پادکست را به خوبی می شناسند. جذاب ترین کارکرد پادکست این بود که می توانست در وقتهای هدررفته جای بگیرد. مثلا دیگر مدت زمان صرف شده در ترافیک به یک مهلت ارزشمند برای شندن حرفهای دیگران تبدیل می شد.
سفره رنگین پادکست فارسی |
رفته رفته با پادکستهای بیشتری آشنا شدم. نسبت محتوای غنی در کل محتوای تولید شده به قدری چشمگیر است که می توان پادکست فارسی را از غنی ترین رسته های محتوا دانست. برخلاف متن و تصویر که چه بسا ملقمهای از کارهای متوسط و کپی شده و بدون منبع و مرجع است؛ در قلمرو پادکست از آنجایی که کپی پیست ناشدنی است عملا شاید «تولید محتوا» هستیم و آنچه به زحمت تولید می شود، عمدتا شنیدنی و ارزشمند است.
پادکستهایی مثل چکش، رواق، هلی تاک و… از جمله پادکستهای فارسی بودند که آرام آرام به شندن آنها مانوس شدم. نزدیک به یک سال شنونده مستمر پادکستهای مختلف بودم و اعتیاد به شنیدن، هندزفری را به جذاب ترین دیوایس همراهم تبدیل کرده بود طوری که اگر هندزفری جا بماند، انگار موبایل دیگر کارکرد اصلی خود را از دست داده! چیزی شبیه اعتیاد پدربزرگها و مادربزرگها به رادیوهای قدیمی
ایده پادکست انسانک از کجا آغاز شد |
دامین انسانکپادکست انسانک را مدتها قبل خریده بودم و چند ماهی بود که در آن وبلاگ نویسی می کردم. گاهی چند بار در هفته و گاهی نیز هر چند هفته یکبار. جستارهای کوتاهی از دغدغههایم پیرامون انسان، هستی، تربیت و فردیت مینوشتم. دروغ است اگر بگویم قبل تر به پادکست ساختن فکر نکرده بودم. همه ما در مواجهه با یک اتفاق موفق، گوشه ذهنمان پنجره ای باز می شود که: یعنی من هم می توانم؟ اما واقعا عزمی برای ساخت پادکست نداشتم.
جمعه دوم اسفند نود و هشت تاریخ ماندگاری است در سرنوشت انسانک. یادم هست که تولد پدرم بود و منزلشان مهمان بودم که پیامی از دکتر رسید. زمزمه دورادوری از ماجرای کرونا وجود داشت اما متخصص ایمونولوژ پیام صوتی گذاشته بود و تذکر جدی برای منع تردد با توجه به آسیب پذیری و شرایط خاص حاکم بر ما.
اینطور شد که در بهت و گیجی، روز شنبه به محل کارم رفتم، تا غروب کارهایم را جمع کردم. حجم انبوهی از کتابها، یادداشتها، امیدها و برنامه ها را باقی گذاشتم و کوله ام را برداشتم و راهی خانه شدم. در این کوله چند جلد کتاب نیم خوانده بود، دفترچه یادداشت و میکروفون ارزان قیمتی که چند روز قبل قیمتش وسوسه ام کرد که خریدارش باشم و با این توشه قرنطینه آغاز شد.
بسیار بهتر از آنچه می پنداشتم |
امروز که این یادداشت را می نویسم، دوازدهم اردیبهشت نود و نه است و نهمین اپیزود انسانک منتشر شده است. بیش از هفده هزار نفر آن را در پادگیرهای مختلفی مثل کست باکس، اپل پادکست، گوگل پادکست و… قابل شنیدن است. این پادکست در سایت فارسی زبان شنوتو آپلود می شود که اگرچه کاستیهای به نسبت پلتفرمهای غیرایرانی دارد اما مزیتهایی نیز دارد از جمله آنکه پهنای باند داخلی صرف شده برای دانلود آن، هزینه شنیدن را برای مخاطبان کاهش خواهد داد.
من همچنان یک پادکستر آماتورم که در عرصه پادکست فارسی سهم کوچکی را ایفا میکنم. ضبط ها در ساده ترین شکل ممکن و به صورت خانگی (غیراستدیویی) انجام می شود و البته همچنان قرنطینه ادامه دارد (به روز هفتادم رسیدیم) برای ویرایش و ادیت فایل های صوتی از آدسیتی و ادوب ادیشن استفاده می کنم که البته همه قابلیتهای آن نیز برایم کارکرد ندارد.
لوگو انسانک |
طراحی لوگو انسانک یادگار روزهای پایانی اسفند نود و هشت است. قرنطینه کرونا آنچنان مجالی ساخته بود که می توانستم تمام کارها را با حوصله و به قدر وسع خودم به انجام برسانم. ایده پردازی آن دو روز و پیاده کردن آن یک روز زمان برد. دائما در این خیال بودم که نمادی از فردیت و منحصربه خویش بودن آدمی ارائه کنم و اثر انگشت، شایع ترین نماد این مفهوم بود.
واژه انسانک را در این اثر انگشت ادغام کردم و لوگویی به شمایل کنونی آن طراحی و پیاده سازی شد. رنگ سیاه و زرد را نیز به نماد آفتاب و تاریکی و دو ساحت ظاهر و باطن انسان برگزیدم. آنطور که زرد نماد ظهور آدمی و سیاه نماد باطن است. صد البته که سیاه در این ادبیات به منظور منفور و تار نیست بلکه غالب ترین رنگ ممکن است.
در مورد مفهوم واژه انسانک و سبب انتخاب این نامه در اپیزود صفر پادکست توضیحات مفصلی داده ام که اگر مایل باشید می توانید بشنوید
مزیت محتوایی پادکست انسانک |
همانطور که پیشتر گفتم، پادکست اساساً مقوله کپی شدنی نیست و هر پادکستری ناگزیر است چیزی از جنس خودش تولید کند. به همین سبب هر محصولی در این بازار منحصر به فرد است و انسانک نیز از این قاعده مستثنی نیست. انسانک گونه ای از جستارگویی صوتی است که در ظرف زمان شکل می گیرد به طوری که مخاطب امکان زیستن با آن را پیدا خواهد کرد چون خود ِانسانک شرح ِزیستن است.
مانند سفری که با جمعی از هم سفران در حال انجام است و آخر هفتهها به مرور عکسها و خاطرهها می پردازیم. انسانک نیز در پایان هفته، خورجینی را که در هفته اندوخته خالی می کند. احتمال دارد بسیاری از دیگران نیز همان منظره را دیده باشند و تداعی منحصر به فردی نیز داشته باشند و چه بسا در منظره ای هم کسی بگوید «آره آره … منم همینو دیدم» و این خاصیت گفتن از تجربه زیسته و مرور زیستنی هاست