کریستین بوبن

دلباختگی – کریستین بوبن

کریستین بوبن – Christian Bobin – نویسنده‌ای است که از او در یادداشتهایم زیاد خواهم گفت. برای خودم هم عجیب است که چرا این نویسنده را خیلی دوست دارم. لااقل الان مشخصه واضحی در ذهنم نیست که بگویم یک داستان پردازی عمیق یا یک شخصیت آفرینی ویژه در قلم بوبن است که آدم را مبهوت می‌کند. نه! به نظرم بیشتر زاویه نگاه و جنس روبرو شدنش با زندگی برایم جذاب است.

بوبن، حالا که من این یادداشت را می‌نویسم – یعنی پایان تابستان سال نود و نه – حوالی هفتاد سال سن دارد. نویسنده مطرح فرانسوی است و فلسفه خوانده و احتمالا همین شیوه نگاهش به پیرامون او را به فلسفه خواندن مشتاق کرده. او از بیست و شش سالگی نوشتن را آغاز کرده و «دلباختگی» یکی از کتابهای اوست که توسط خانم مهوش قویمی به فارسی ترجمه شده. نسخه ای که من دارم چاپ چهارم آن به زحمت نشر آشتیان است.

مطالعه این کتاب در بیست و هشتم مهرماه یکهزار و سیصد و نود و دو به اتمام رسیده و در پایان آن نوشتم:

«مطالعه این کتاب در ساعت دو و سی دقیقه بامداد به اتمام رسید. قلم شیوا، استعاره‌های نو، لحن لطیف بوبن، تنها امتیازهای این کتاب نبود.

بلکه ماورای همه اینها، نگاه غنی او به مرگ، روح و انسان ماورای ماده را دوست داشتم. هرچند عشق اغراق شده و غیرواقعی‌اش را نمی‌شود باور کرد. شاید باید آرزو کرد در کتاب دیگری با لوییز ازدواج کند تا ببینیم این معشوقه به درد زندگی هم می‌خورد …»

بقیه نوشته‌ام را نمی‌نویسم چون ممکن است در نگاه شما به متن موثر باشد و به پیش داوری برسید. خلاصه اینکه معلوم است کتاب را خیلی پسندیدم چون آخر نوشته‌ها تاکید کردم که «این کتاب را می‌شود با خیال راحت به دیگران توصیه کرد»

کتاب حدود یکصد و چهل صفحه است و سطرهای متعددی از کتاب برایم جالب بود و زیر آن خط کشیدم یا در حاشیه‌اش چیزهایی نوشتم. از جمله در صفحه 69، پارگراف پایانی توصیفی از سی سالگی وجود دارد که برای من (در سن مطالعه کتاب، یعنی سی و دو سالگی) جذاب بود. اشاره به انرژی و میل زیادی که برای بلعیدن دنیا داریم:

«سنی که خون و ماهیچه به روح دستور می‌دهند تا برای کسب اکسیژن دنیا را ببلعد.»

حتما قلم کریستین بوبن را بخوانید. در میان کتابهای بوبن، کتاب دلباختگی برای من بسیار جذاب بود و خواندنش را موکدا توصیه می‌کنم. البته اصلا بعید نیست که برای شما طعم دیگری داشته باشد.

1 پاسخ
  1. ارغوان
    ارغوان گفته:

    بوبن‌ حکیم‌ بزرگ‌ عصر حاضره‌ که پشت‌ هر جمله و حرفش‌ ، دنیایی بی نهایت‌ نهفته‌ برای اندیشیدن‌ و غور‌ کردن‌ … دلباختگی‌ اش را هنوز‌ نخواندم‌ اما شما‌ و دوستان‌ را به یک پاراگراف از کتاب “فرسودگی “‌ اش میهمان می کنم :
    .
    خواندن، برای فرهيخته شدن، نفرت آور است.
    خواندن برای تمرکز قوای روحی خویش در چشم انداز تازه،شگفت آور است.
    خواندن در حکم آزمودن خویشتن است در کلام کس دیگر، مرکب را از راه خون ، تا کنه روح بردن و روح را بدان آغشتن، خوردن آنچه می خوانیم، تبدیل آن به خویشتن و تبدیل خویشتن به آن.
    هر مطالعه ای که روح را زیر و رو نکند، هیچ است وقت تلف شده هم نیست و از هیچ کمتر است.

    پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟
نظری بدهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *